پیدا کردن کسی که بهت بگه« دوستت دارم» سخت نیست...
پیدا کردن کسی که بهت ثابت کنه دوستت داره سخته!!!
نیروانا جم
تک درختی که به تنهایی بر لبه ی پرتگاهی رشد می کند؛ ثابت می کند که
« قبیله یعنی یه نفر...»
نیروانا جم
می گویند: برای کلبه ی کوچک خمسایه ت چراغی آرزو کن، قطعاً حوالی خانه ی تو نیز روشن می شود.
من خورشید را برای خانه ی دلت آرزو می می کنم تا هم گرم باشد هم سرشار از روشنایی!!!
فربد
زندگی به من آموخت؛ آدمها نه دروغ می گویند و نه زیر حرفشان می زنند. اگر چیزی می گویند صرفاً بیان احساساتشان در همان لحظه است. پس نباید رویش حساب باز کرد!
نیروانا
در سرزمینی زندگی می کنیم که مردمانش با روزهای تقویمش می خندند و گریه می کنند.
نیروانا
گاهی وقت ها دادن یک شانس دوباره به کسی، مثل دادن گلوله ی اضافیست. برای اینکه بار اول نتوانسته تو را خوب هدف بگیرد.
نیروانا
خدای من!
من اگر بد کنم، تو را بنده بسیار است.
اما تو اگر مدارا نکنی، مرا خدای دیگری کجاست؟!
فربد
دوری کن از کسی که تو را غرق درد دید؛
اما به خنده گفت که« بیمار نیستی.»
محمد بوتیماز
گریه امان نمی دهد این روزها مرا
محتاج شانه های توام، بیشتر بمان
من گریه می کنم، تو برایم غزل بخوان
فرستنده: مجید خادم
شاعر: محمدجلیل مظفری
با کمال احتیاج از خلق استغنا خوش است
با دهان تشنه مردن بر لب دریا خوش است
میرزاجانی
ما را به جز خیالت فکری دگر نباشد
در هیچ سر خیالی زین خوبتر نباشد
م.ج
تا خیال گریه کردم یار رفت
این غزال از بوی خون رم می کند
میرزاجانی
اگر می خواهید زیبا باشید؛ یک دقیقه مقابل آینه، پنج دقیقه مقابل روحتان، و پانزده دقیقه مقابل خداوند بایستید. آدم ها به خاطر زیبا بودنشان دوست داشتنی نمی شوند؛ بلکه اگر دوست داشتنی باشند، زیبا به نظر می رسند.
نیروانا جم
همیشه قصه تلخ آدما تنها شدنه؛ اما زیباترین حکمتش، به یاد هم بودنه...!
میرزایف
هی پا به پا مکن که بگویم« سفر بخیر»
مجبور نیستی که بمانی...ولی... نرو!!!
م.اخلاقی
آمد سحری ندا ز میخانه ی ما
کای رند خراباتی دیوانه ی ما
برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زان پیش که پر کنند پیمانه ی ما
ر.صفیان
دور تا دورم ابر مشکوکیست ،
جبهه های هوای تنهایی،
فصل فصل هجوم آبان هاست،
تف به جغرافیای تنهایی!!!
میرزاجانی
دوستانم را نمی دانم؛
اما من در دوستی این گونه ام؛
« پایدار» تا پای « دار»!!!
م.ج
دنیا شامل بعضی ها نمی شه؛
بعضی ها خودشون یه دنیان؛
مثل تو!!!
م.ج
چندان دلخوش نباش که آزادی!
چه بسا در زندان های تو در تو، با دیوارهای ضخیم و بلند، در بند باشی و ندانی!!!!
فراهانی
آدمی را می توان شناخت،
از کتاب هایی که می خواند و دوستانی که دارد و لباس هایش و سلیقه هایش و از آنچه خوش نمی دارد و از داستان هایی که نقل می کند و ستایش هایی که می کند و از طرز راه رفتنش؛ ظاهر خانه و اطاقش، زیرا هیچ چیز بر روی زمین مستقل و مجرد نیست، بلکه همه ی چیزها تا بی نهایت با هم پیوند و تأثیر و تأثّر دارند.
فراهانی
شکستن همیشه هم بد نیست!
گاهی باید خلوت دوست را شکست تا بداند که به یادش هستی!
ر.صفیان
خنکی پاییز را سنجاق کرده ام با دقت به روزگار احساسم...
آسمان آهسته می گوید: چه میل داری؟
لبخند می زنم ؛
واقعاً چه می خواهم؟!
فقط بودن و ماندن دوستانم در آسایش و آرامش!!!
فربد
بخشنده بودن پیش از آنکه توانایی مالی بخواهد؛
قلب بزرگ می خواهد!
فراهانی